ارتشبد بهرام آریانا کیست ؟


24098 بازدید

ارتشبد بهرام آریانا کیست ؟

                                 

حسین منوچهری ( بهرام آریانا) فرزند صدر الدین در سال 1285 ش در تهران به دنیا آمد و در سال 1365 ش ، در سن 80 سالگی در پاریس در گذشت . او نسبت مادری خود را به منوچهر خان معتمد الدوله گرجی  والی اصفهان ، می‌رساندکه به علت حمایت از علی محمد باب شهرت دارد و از کارگزاران قسی القلب دوران قاجار‌ محسوب می شود . شهرت معتمد الدوله همچنین به خاطر شقاوت او در سرکوب ایلات و عشایر جنوب ، بویژه ایلات بختیاری و ممسنی است. با توطئه او بود که حسین علی خان هفت لنگ به ریاست این ایل رسید و دودمان اشرافی (خوانین بختیاری) را پایه گذارد. همو بود که به همراه فیروز میرزا ، عصیان وسیع طوایف ممسنی فارس را ، به رهبری ولی خان ، بی رحمانه به خون کشید. به گفته مهدی بامداد ، منوچهر خان معتمد الدوله خواجه و فاقد اولاد بوده و لذا دعوی آریانا در انتساب خود به او مشکوک به نظر می رسد، ولی به هر روی این دعا روشنگر سرشت و خلق و خوی این افسر معروف دوران محمد رضا پهلوی است.
حسین منوچهری که در دانشکده افسری از دوستان صمیمی خسرو روزبه بود، از زمره افسرانی بود که در سالهای جنگ جهانی دوم ضاهراً به سمت نازیسم و آلمان هیتلری گرایش از خود نشان داد و با« حزب کبود» حبیب الله نوبخت همکاری کرد. لذا ، با اشغال ایران توسط متفقین ، سرهنگ منوچهری نیز به همراه برخی افسران «آلما نوفیل» (مانند فضل الله زاهدی، حسن بقائی  و نادر باتمانقلیچ ) مدت کوتاهی بازداشت شد . در سالهای پس از شهریور 1320، سرهنگ منوچهری از وابستگان سرلشگر حسن ارفع ، رئیس ستاد ارتش ، و از اعضاء حزب او بود که مهمترین پایگاه دربار و استعمار انگلیس در ارتش محسوب می شد ، او در دستگاه ارفع به ریاست رکن یکم ریاست ارتش رسید . سرهنگ حسین منوچهری در سال 1329 ، به علت گرایشات شدید شووینیستی نام خود را به بهرام آریانا تغییر داد و به علت وابستگی به دربار در درجه سرتیپی به فرماندهی لشگر یک گارد شاهنشاهی رسید. در دوران دولت مصدق به عنوان وابسته نظامی به فرانسه اعزام شد و در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 با درجه سرلشگری فرمانده نیروی زمینی و سپس با درجه سپهبدی ژنرال آجودان شاه شد .
با آغاز قیام عشایر جنوب ، سپهبد بهرام آریانا در اسفند 1341 توسط شاه با اختیارات تام و با عنوان فرمانده « نیروهای جنوب» به شیراز رفت. او با شیوه های خشن، از جمله بمباران شدید مناطق عشایری ، موفق شد که تا تابستان 1342 این قیام گسترده را سرکوب کند. نقش آریانا در فرماندهی«عملیات جنوب» که در رسانه های داخلی و خارجی بازتاب وسیع داشت سبب شهرت اوشد. وی بعد ها این نقش ضد انسانی را دستمایه مباهات قرار داد و در تشریح آن کتابهای تاریخچه عملیات جنوب( چاپخانه ارتش،1342) و نتایج عملیات جنوب ( اداره خدمات پرسنلی ، چاپخانه ارتش) را نگاشت . سپهبد کریم ورهرام، استاندار نظامی فارس در باره بمباران گسترده عشایر جنوب در زمان آریانا ، اعلام داشت :
تا 24 ساعت دیگر کلیه اشرار یا در بمباران نابود و یا در شیراز به دار آویخته می شوند . من حتی اجازه نمی دهم اجساد اشرار در شیراز دفن شوند . از اینکه عده ای بیگناه در این بمباران از بین می روند ، متأثرم ولی چاره دیگری نیست و سپهبد آریانا به دستور شاهنشاه از امروز سرکوبی اشرار را آغاز کردند.
پس از انقلاب اسلامی نقش ضد انسانی آریانا در این منطقه توسط برخی بازماندگان عشایر در نشریات داخلی مطروح شد و پس از پاریس نامه ای به روزنامه اطلاعات ارسال داشت . توجه به برخی مطالب این نامه منتشر نشده در شناخت روحیات این «اعجوبه» نظامی محمد رضا شاهی جالب است :
                       
 از: ارتشبد دکتر بهرام آریانا
2خرداد1358
به: روزنامه اطلاعات
پاسخ به برخی یاوه سرایی ها!
... دزد سرگردنه که تا دیروز راهزنی و آدم کشی می کرد مرا دژخیم می خواند. او و مانند او ابزارهای بی ارزش دست های نا پاک پشت پرده هستند ، همانهایی که نمی توانند فرزندان پاک وشایسته و میهن پرست این سرزمین !! را با پیشینه بس درخشان!! ببینند. مَردَک ! می نویسد که من عشایر فارس را بمباران کردم ؟!... در پایان زمستان 1342 خورشیدی آشوب بزرگی در یک بخش گسترده ای در جنوب ایران که استان اصفهان ، پارس، خوزستان را دربر می گرفت بر پا خاست . شورشیان ژاندارمها را کشتند و پاسگاهها را خلع سلاح کردند، جاده ها را بستند و روستاها را یغما کردند . یگانهای ارتش هم در برابر شورشیان نتوانسته بودندکاری از پیش ببرند ، تا اینکه ناگزیر من به فرماندهی نیروهای جنوب برگزیده شدم و فرمان یافتم که شورشیان را خلع سلاح و آرامش را به آن استانها باز گردانم . شورشیان که شماره تیر اندازان آنها پیرامون 10 هزار نفر بود در کوهستانهای سخت و سر به آسمان کشیده جایگزین شده و هر بار پس از تاخت به راهها... و دستبرد به یگانهای ارتش به آشیانهای سر سخت و دست نیافتنی کوهستانی خود پناه می بردند ...
آرایش جنگی شورشیان بدین گونه بود:
-         تیر اندازان بویر احمد پائین به سرپرستی عبد الله ضرغامپور
-         تیر اندازان بویر احمد بالا به سرپرستی ناصر طاهری
-         تیر اندازان کوهمره سرخی به سرپرستی حبیب شهبازی
-         تیر اندازان ممسنی
-         چریکهای موصلر زیر فرمان خوردل موصلر
-         چریکهای گورکانی . . .
 آریانا پس از تکرار مطالبی ، که در تاریخچه عملیات نظامی جنوب درج شده، سرکوب خونین عشایر جنوب را افتخار بزرگ خود می داند و می نویسد :
من بزرگترین خدمت را در این نبردها به ایران زمین کردم... من درجه ارتشبدی را در سال نگرفتم ، من در پایان عملیات 10500 قبضه اسلحه ضمن زد و خورد از اشرار گرفتم و پس از پایان نبردها این شمارش به 27000 قبضه رسید . اینها داستان سرایی نیست ، همه مدارک در نیروی زمینی ارتش وجود دارد ...
 آریانا که به گواه اسناد با خدعه و فریب سران عشایر فارس را تأمین داد و با واسطه برخی افراد موجه و ارسال قرآن توانست آنها را به شیراز کشانیده و دستگیر و سپس تیر باران کند ، در این نامه مدعی است :
من با هماوردان خود با مردانگی رفتار کردم ! و جز 6 تن از آنها که انگیزه این کشت وکشتارها بودند، به همه ... بخشش همگانی ( عفو عمومی ) دادم و به آن 6 تن هم هیچگونه زینهار ندادم و گفتم که این دادگاههای ارتشی است که باید سرنوشت شما را روشن کند ...
به هر روی ، نقش جنون آمیزآریانا در قتل عام عشایر جنوب مورد توجه سرهنگ گراتیان یاتسوویچ، رئیس سیا در ایران که در فروردین 1342 به همراه رابرت کومر، کارشناس برجسته سیا در جنگ روستایی در فارس حضور مستقیم داشت ، وهیأت مستشاری آمریکا در ارتش و محمد رضاهلوی قرار گرفت و وی به درجه ارتشبدی رسید. به توصیه آمریکایی ها آریانا در 30/9/1344 به جای ارتشبد حجازی رئیس« ستاد بزرگ ارتشتاران» صاحب عالی ترین پست نظامی کشور شد و در اطلاعیه ای که بدین مناسبت در جراید درج گردید، خدمات آریانا در سرکوب عشایر جنوب عامل اصلی این انتصاب ذکر شد.
      آریانا در دوران ریاست ستاد ارتش به تقویت حزب آریانا به رهبری هادی سپر که دارای تمایلات شووینیستی بود، دست زد جاه طلبی ها و هرزگی ها ی اخلاقی آریانا، که ارتشبد حسین فردوست به آن اشاره دارد ، عناد وکینه برخی امرای ارتش را برانگیخت و ظاهراً توسط آنان توطئه سازمان یافته ای علیه او آغاز شد. طبق اسناد ساواک منحله، از تیر ماه 1346شایعه وسیعی در سراسر کشور بویژه آذربایجان پخش شد که گویا آریانا به همراه تیمسار باتمانقلیچ و در ارتباط با وابسته نظامی الجزایر در تهران قصد کودتا دارد! این شایعه از کانالهای مختلف به دفتر ویژه اطلاعات منعکس می شد و از طریق فردوست به اطلاع محمد رضا پهلوی می رسید. دامنه این توطئه ، که ظاهراً رادیو «پیک ایران» (ارگان حزب توده) نیز به آن دامن می زد، تا بدانجا رسید که شایعه دستگیری بیش از یکصد افسر در رابطه با کودتای « آریانا» منتشر شد ! علیرغم کذب بودن این شایعات و تکذیب مکرر آن توسط عوامل ساواک ، مستشاران آمریکایی و شاه، به دلیل گسترش نارضایی در ارتش ، حضور بیشتر آریانا را صلاح ندانستند و او در نیمه اردیبهشت 1348 از سمت ریاست ستاد ارتش بر کنار شد و ارتشبد فریدون جم جایگزین او گردید. ساواک در گزارش مورخ 21/2/1348 اعلام کرد که « تعویض ارتشبد آریانا» ( رئیس ستاد بزرگ ارتشداران ) در میان طبقات جوان ارتش با حسن اثر تلقی شده و افراد مختلف این تغییر را با خوشبینی تلقی کرده اند».
برکناری آریانا ، شایعات دیرینه علیه او را توسعه داد و مسأله در جراید خارجی بازتاب یافت . رژیم وقت مصر و عراق در چهار چوب ستیز خود با رژیم شاه به این شایعه دامن می زدند. نشریه فرانسوی زبان لوریان ، چاپ بیروت، انفصال آریانا را به علت اختلاف نظر او با شاه در مسأله تشکیلات ارتش عنوان کرد و نشریه پاترویت ، چاپ دهلی نو ، به نقل از خبرگزاری خاور میانه مصر علت آن را مخالفت آریانا با سیاست شاه در خلیج فارس دانست و این مسأله در یکی از سخنرانی های صالح مهدی عماش، نخست وزیر وقت عراق، نیز مطرح شد!
ساواک برای مقابله با این شایعه به تکاپو افتاد. نواب، رئیس ساواک تهران، در تاریخ 18/3/1348 به اداره کل سوم چنین نوشت :
تیمسار ریاست معظم ساواک ( نصیری ) ذیل گزارش خبر ( شایعه فوق) ...  پی نوشت فرمودند:
( ارتشبد آریانا مورد محبت شاهنشاه آریا مهر است و ماهیانه کسری زندگی او به به فرمان شاهنشاه طبق حقوق فعلی حقوق ریاست ستاد ارتش تأ مین می شود و اتومبیل ارتشی هم در اختیار دارد). با توجه به پی نوشت تیمسار ریاست معظم ساواک و اینکه موضوع تحت تعقیب قرار گرفتن و حتی اعدام ارتشبد آریانا در افواه عمومی شایع می باشد ، به نظر این ساواک اصلح است طی مراسمی از خدمات گذشته افسر مزبور تجلیل و موضوع از طریق رادیو و تلویزیون و نشریاتبه اطلاع همگان برسد تا بدینوسیله شایعات موجود خنثی شود.
 در پی این توصیه ساواک ، به منظور خنثی ساختن شایعات در تاریخ 19/3/1348 ارتشبد فریدون جم، رئیس جدید ستاد ارتش ، ضیافت شامی برای تودیع با آریانا در باشگاه افسران ترتیب داد و خبر آن در رسانه های عمومی وسیعاً منعکس شد . در این ضیافت، جم به نمایندگی از شاه از آریانا به شدت تجلیل کرد و « فرمان همایونی مبنی بر رضایتمندی خاطر خطیر ملوکانه» و هدایائی به وی اهدا نمود. مدت کوتاهی بعد ، آریانا بازنشسته شد . متن فرمان شاه چنین است:
با تأیید خداوند متعال ما محمد رضا پهلوی آریامهر شاهنشاه ایران در این موقع که ارتشبد بهرام آریانا به افتخار بازنشستگی نائل می گردد به موجب این فرمان همایونی مراتب رضایتمندی خود را به پاس خدمات گذشته مشار الیه ابلاغ می نمائیم .   1/4/1348
آریانا در مراسم جشن بازنشستگی خود سخنانی ایراد کرد و برنامه خود را پس از بازنشستگی نگارش کتابی در ترسیم « ایدئولوژی ارتش ایران» اعلام داشت . به زعم آریانا این ایدئولوژی چنین است :
« نخستین سفارش من این است که در ارتش ایدئولوژی را که بر مبنای فلسفه شاهنشاهی ! است و هم اکنون در دانشکده ها و دانشگاههای آرتش آموخته می شود پشتیبانی بفرمائید. از سه سال قبل این فلسفه ! که در خون نژاد ایرانی بطور طبیعی وجود داشته و دارد ! تنظیم و نوشته شده و هم اکنون بطور دیالکتیک ! تدریس می شود و این موضوع اهمیت شایان دارد ، زیرا در دنیای امروز همانطور که در جنگ دوم دیدیم ، هیچ ارتشی بدون داشتن ایدئولوژی نمی جنگد.»
علیرغم این نمایش تبلیغاتی ، تحمل بازنشستگی برای این عنصر جاه طلب بسیار دشوار بود . ثریا عصار ، همسر دوم آریانا، بعد ها گفت:
وقتی تیمسار بازنشسته شد برایش خیلی غیر منتظره بود. تیمسار گفت: من کسی بودم که در روز 28 مرداد در برابر این همه دشمن روی تانک رفتم و برای ملت نطق کردم در حالی که بقیه اطرافیان اعلیحضرت خود را قایم کرده بودند. من کسی هستم که همیشه معتقدم ایران باید شاهنشاهی باشد و به سلطنت پهلوی افتخار می کنم و از مریدان رضا شاه هستم . پس چگونه ممکن است که به پسر او خیانت کنم.
 گفته فوق توسط منبع خبری ساواک گزارش شد و فردوست در زیر آن چنین نوشت :
تیمسار آریانا 28 مرداد در تهران نبود که روی تانک سوار شود . این حرفهای زنانه است .
 به هر روی، آریانا پس از بازنشستگی رنج کار در ترسیم این ایدئولوژی ! را برخود هموار نکرد و ترجیح داد که به فعالیتهای نژادی و دیالکتیکی مطبوع تری بپردازد و به شکل بی پروایی به هرزگی ها و عیاشی های دیرین خود دامن زد . او که در دوران فقر و جوانی و در درجه ستوان یکمی با دختر سیاه چرده و بد منظر فهیم الملک( فهیمی) ازدواج کرده بود، اینک در سن 63 سالگی با عنوان شامخ ارتشبدی و غوطه ور در ثروت باد آورده ای که از عطایای پدر تاجدار به وی رسیده بود هوس تجدید فراش کرد و با دختر کم سن و سال وزیبایی ازدواج نمود و نام آو را از ثریا به آریانوش تغییر داد! در تاریخ 4/4/1348 ساواک از مجلس آریانا چنین گزارش داد:
3/4/1348 مراسم ازدواج ارتشبد بازنشسته آریانا و دوشیزه ثریا عصار برگزار شد. در این مراسم ارتشبد آریانا مست بود و مرتباً دست به حرکات ناشایستی می زد . هنگامی که از او خواستند جهت مدعوین صحبت نمایند، اظهار کرد که من فقط راجع به همسرم ثریا صحبت می کنم . سپس سرگرد عصار یکی از اقوام عروس صحبت کرد و نسبت به شاهنشاه ابراز وفاداری نمود، ولی ارتشبد آریانا عکس العملی از خود نشان نداد و در پایان مراسم شمشیری آورده و ارتشبد آریانا کیک را با آن بریدند. رفتار آریانا در نخستین ماههای پس از تجدید فراش بسیار وهن آور است . او تظاهر بیش از پیش به هرزگی را دستمایه ارضاء روح بیمار خود می سازد .
در گزارش زیر ، نفرت شدید آریانا از فرهنگ اسلامی مردم ایران چنین دیده می شود:
22/2/1349 ضیافتی با شرکت 6 نفر در منزل ارتشبد بهرام آریانا ترتیب یافت ... تیمسار اظهار داشت این یک کتاب آسمانی می باشد ( منظور شاهنامه می باشد) چون من به زبان فارسی خیلی علاقمند هستم و در ضمن مخالف خط کنونی فارسی هستم و معتقدم که باید زبان فارسی به خط لاتین نوشته شود چون خط فارسی 24 عیب دارد و نمی دانم چرا مسؤلین توجه نمی کنند ... من در زمان تصدی خودم در ارتش در مورد زبان دگرگونی به وجود آوردم و اکثر لغات عربی را بیرون کشیدم ... بین خودمان باشد اگر خط لاتین شود ارتباط ما با اعراب قطع خواهد شد، چون ما هر جمله ای را که بخواهیم بنویسیم باید به سراغ زبان عربی برویم... طبقه آخوند همیشه برای اینکه دکانش تخته نشود از افکار پوسیده حمایت می کند ...
 رفتار آریانا در این دوره ، که حتی ساواک نیز آن را ناشایست  ارزیابی می کرد سبب شد تا وی به اشاره غیر مستقیم شاه از کشور خارج شود ودر پاریس اقامت گزیند. نمونه هایی از عقاید آریانا در این دوران ، براساس اسناد ساواک ، چنین است :
در سال 1351 برابر گزارشی ، دکتر رفیعی جریان حمله چریک های عرب به خوابگاه قهرمانان اسرائیلی در مونیخ را برای تیمسار تعریف کرد . تیمسار که در جریان نبود سخت ناراحت شد و ضمن محکوم کردن عملیات چریکی اعراب اظهار داشت : ملت عرب هیچوقت خوی وحشیگری را از دست نمی دهد والان ملتی شدند که مزاحم امنیت جهان هستند و این عمل واقعاً وحشیانه بود . من چند سال قبل بطور غیر رسمی به اسرائیل رفتم. وقتی هواپیما به مرز اسرائیل رسید کلاً سبز و خرم بود . اسرائیل واقعاً یک ملت زنده هستند ودر هر موردی که فکر کنید پیشرفت کردند و دارند عظمت قبلی خود را که استحقاق آنهاست به دست می آورند.
 ودر گزارش دیگر چنین می خوانیم :
خانم آریانوش در جلسه ای اظهار داشته : بهائی ها خیلی به تیمسار، همسرم علاقه دارند، چون جد مادری تیمسار منوچهر خان والی اصفهان بود که باب را پناه می دهد. تیمسار آریانا نیز در ادامه اظهار نموده : جالب اینجاست که باب مرگ زودرس  منوچهر خان را پیش بینی می کند و درست از آب در می آید ... دین اسلام یک دین سیاسی است و برای جامعه ما خطرناک شده....
 آریانا پس از 7 سال عیاشی لجام گسیخته در پاریس ، با انقلاب اسلامی ایران مواجه شد. سرویس های اطلاعاتی غرب، که در میان عناصر نظامی ورشکسته رژیم موجودی جاه طلب تر از آریانا نمی شناختند ، به سراغ او رفتند وبا وعید های فراوان دال بر سقوط قریب الوقوع جمهوری اسلامی ایران ، کوشیدند تا مجدداً رؤیای دیرینه ناپلئونی را در این کاریکاتور نظامی زنده کنند. بدین ترتیب ، آریانا با یک میلیون دلاراعتباری که سرشاپور ریپورتردر اختیار او گذارد، در رأس یکی از نخستین گروهکهای سلطنت طلبی قرار گرفت که خرابکاری مسلحانه را در مرزهای شمال غربی ایران هدف قرار داده بود. آریانا که باپول امپراتوری روچیلدهاوصهیونیزم جهانی تقویت وتسلیح می شد،  نخست با حمایت رژیم عراق مرکز فعالیت خود را در منطقه شهریارولی عراق ( جنوب شرقی کرکوک)قرار داد وبه همراه افرادی چون سردار جاف، دکتر حسن جاف، و سروان مختاری برای آموزش نظامی ضد انقلابیون اردوگاهی تأسیس کرد . در پی تجاوز نظامی رژیم عراق به ایران انقلابی، آریانا توانست از طریق سرویسهای جاسوسی آمریکا و انگلیس حمایت دولت ترکیه را جلب کندو مرکز گروه خود را در شهر مرزی مرزی وان قرار دهد . این در حالی بود که نخست وزیر ترکیه در دی ماه 1360(ژانویه 1981) رسماً حضور ضد انقلابیون مسلح ایرانی را در خاک ترکیه تکذیب کرد ! بدین سان ، گروهک «ارتش آزادیبخش ایران» (آرا) با حضور قریب به 300 نفر از وابستگان امنیتی و نظام رژیم ساقط شده پهلوی به خرابکاری مسلحانه علیه انقلاب اسلامی ایران پرداخت. در رأس این گروه ، آریانا و ارتشبد غلامعلی اویسی و فردی بنام جمشید حسنی ( لیسانسه حقوق از دانشکده تهران) قرار داشتند و توسط محمود فروغی ( پسر ذکاءالملک فروغی) ارتباط آنان با رضا پهلوی تأمین می شد وافرادی چون دکتر خلیلیان ، دکتر معین زاده ، مهندس افزار منش(استاد سابق دانشگاه) و آرش اسپهبدی (آرشیتکت) و و فریبا روانبخش ( مسؤل سازمان جوانان ناسیونالیست) در این رابطه فعال بودند. پس از چندی میان آریانا و اویسی اختلاف پدید شد. به نوشته نشریات ضد انقلاب در خارج از کشور ، پس از دریافت 8 میلیون دلار وجه از سرویس های اطلاعاتی غرب ، در هتل بزرگ آنکارا میان ژنرالها و همسرانشان بر سر تقسیم پول فوق اختلاف در گرفت و به نزاع آنان انجامید!
بدینسان، آخرین تلاش بقایای ژنرالهای رژیم پهلوی به افول گرائی دودر کارزار رقابت ها و نزاع های شدید برسر تقسیم واپسین میراث رژیم وابسته و منحط پهلوی در سال 1362 به رکود کامل کشیده شد و تنها دستاورد آن برای سرویس های جاسوسی غرب سیاهه حداقل 10 میلیون دلاری هزینه های برباد رفته آن بود! این افول با نام ارتشبد سابق بهرام آریانا در پیوند است.


 


 


حسین فردوست ، کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی